هنگام ورد به سالون عروسی، تازه دامادی به چشم ام میخورد که عصا به دست روی چوکی در حال خوشآمد گویی به مهمانان است. با دقت بیشتر متوجه میشوم که او از ناحیه پا فلج میباشد. خودش را داکتر محمد صادق رحیمی معرفی کرد.
وقتی درخواست مصاحبه دادم با پیشانی باز قبول کرد و با زحمت از روی چوکی بلند شد و گفت: «برویم بیرون از سالون. اینجا خیلی شلوغ است».
هوای خزانی آن روز هرات آفتابی و نسبتا گرم بود. در حیات تالار عروسی هم جمعیت کثیری بخاطر عروسی جمع بودند و بگو و بخند داشتند.
همهی آنها در مراسم عروسی دسته جمعی 100 زوج جوان هراتی که از سوی یک بیناد خیریه روز دوشنبه(21 عقرب) برگزار شده بود، دعوت شده بودند.
مراسمی که محمد صادق رحیمی، تازه داماد گزارش ما هم در آن شرکت داشت. یک گوشه از حیات تالار را برای مصاحبه نشان داد و شروع به مصاحبه کردیم.
سخن آغازیناش: «خانواده ما قبل از به دنیا آمدنم بخاطر مشکلات اقتصادی کشور را ترک کرد و به ایران مهاجر شد. من هم در دیار مهاجرت به دنیا آمدم. وقتی که به چهار سالگی پا گذاشتم، پاهایم در اثر بیماری فلج کودکان(پولیو) فلج شد. چونکه توان اقتصادی نداشتیم چندین سال پاهایم فلج بود تا اینکه روزی به داکتر مراجعه کردم. داکتر گفت که به پوکی استخوان مبتلا شدی باید زودتر برای درمان اقدام میکردی».
این اما تمام ماجرا نیست. بیماری پوکی استخوان محمد صادق بعد از چند ماه دوا و درمان، درمان میشود ولی پاهای وی همچنان فلج است و توان راه رفتن بدون عصا را ندارد.
همین رویداد باعث شده تا خانواده محمد صادق دوباره به کشور و به هرات برگردند. وقتی به کشور برگشتند، محمد صادق را با پاهای فلج برای درس خواندن به نمایندگی هلال احمر هرات ثبت نام کرد.
طبق گفتههای محمد صادق، او دوره مکتب را با مشقت فراوان در این نهاد تمام کرد. بعد از آن برای ورود به دانشگاه، شب و روز درس خواند.
همین تلاشهای بی وقفه بود که محمد صادق به رشته طب معالجوی دانشگاه هرات کامیاب شد. اتفاق که اطرافیانش هیچکدام بر عملی شدن آن باور نداشتند.
محمد صادق دوران دانشگاه را چنین توصیف میکند: «رفت و آمد به دانشگاه واقعا برای من سخت بود. چونکه پاهای من فلج بود. بالا و پایین شدن از راه پلههای ساختمان دانشکده طب و همچنان به موترهای لینی خیلی برای من سخت تمام میشد. هنوز هم اینطوری است ولی نسبتا عادی شده. متاسفانه مردم ما هم به افراد معلول دید دیگری دارند که ناراحت کننده است.»
این سختیها همچنان ادامه داشت که آتش دیگری در دل محمد صادق شعلهور شد. او در سن 17 سالگی پدرش را برای همیشه در اثر جنگهای داخلی از دست داد.
محمد صادق در این باره میگوید: «پدرم مثل کوه پشتم بود و حمایتم میکرد. وقت که پدرم را از دست دادم غم، مسئولیت و سنگینی روزگار برایم چند برابر شد».
فراز و فرودهای زندگی، محمد صادق را متوقف نکرد. وی بلاخره بعد از چند سال دوره دانشگاه را با تمام دشواریها به اتمام رساند. بعد از فراغت از دانشگاه، برای تامین مخارج خانوادهاش به دنبال کار شد تا اینکه یک دواخانه کوچک را برای این کار تاسیس کرد.
پس از چند سال کار، بخاطر سرو سامان دادن به زندگی اش، برای ازدواج پا پیش گذاشت و با دختر خانمی باب میل اش نامزد شد. اما مشکلات اقتصادی، مصارف گزاف ازدواج اجازه نداد تا این زوج زندگی مشترک شان را آغاز کنند.
تصمیم بر این شد که در یک مراسم دسته جمعی عروسی شرکت کنند چونکه به تنهای توان تامین مصارف عروسی را نداشت. بلاخره بعد از چهار سال در روز دوشنبه(21 عقرب)، محمد صادق زندگی مشترک را آغاز کرد. همزمان به محمد صادق 100 زوج جوان هرات که شرایط سخت اقتصادی مشابه او را داشتند نیز راهی خانه بخت شدند.
محمد صادق آغاز فصل جدید زندگی اش را «فصل بهار زندگی» عنوان میکند. این تازه داماد برای روزهای بهتر بعد از سختیهای فراوان، لبخند دلنشین میزند.
میگوید همراه با برادر کوچکاش یکجا کار میکند تا خانواده اش زندگی بهتری داشته باشند.
منبع
خبرگزاری وطن24
توسط
مراد یوسفی
خبرهای مرتبط
نظرات بسته شده است.