از روز هفتم اکتوبر که عملیات تاریخی طوفان الاقصی توسط فلسطینیان بر علیه رژیم موقت و ناپایدار اسرائیل راه اندازی شد، اتفاقات مختلفی در صحن بین المللی رخ داد.
اول از همه این عملیات نشان داد که رژیم تا به دندان مسلح اسرائیل که حمایت بیوقفه غرب و به خصوص آمریکا را دارا میباشد، آنچنان که در قدرت وانمود میکرد نیست و با عملیات سازمانی کم امکانات همچون حماس میتواند از پای بیافتد.
در جریان این نبرد قوای حماس پیشرویهای زیادی به قلب سرزمینهای اشغال شده توسط اسرائیل داشتند و ضمن به اسارت در آوردن تعداد فراوانی از نظامیان اسرائیلی، تلفاتی را هم به ارتش این رژیم وارد آوردند.
این رویداد اسرائیل را تکان بزرگی داد و پس از آن بود که بلافاصله آمریکا تمام قد وارد حمایت از اسرائیل شد و کار به جایی رسید که به خاطر عملیات نظامی یک مجموعه همچون حماس؛ جو بایدن، رئیس جمهور و بلینکن، وزیر خارجه آمریکا به پایتخت رژیم اسرائیل سفر کردند؛ شاید تصور شود این سفرها و ابراز همدردیها به خاطر یهودیان آسیب دیده از این جنگ بوده و یا هم تسلی خاطر به بازماندگان کشته شدگان عملیات طوفان الاقصی اما این چنین نیست؛ عالی ترین مقام آمریکا به پایتخت رژیم اسرائیل سفر کرد تا بگوید ضربه وارد آمده به تمام منافع آمریکا در خاور میانه بوده است و بعد از این ادامه این جنگ یعنی نبرد با آمریکا.
اسرائیل اصلی ترین، مهمترین، وفادارترین و گوش به فرمان ترین شریک استراتژیک آمریکا در خاور میانه و حتی بنا بر برخی گمانها، در سطح دنیاست.
اگر بخواهیم به تاثیر اسرائیل برای آمریکا پی ببریم، لحظه ای تصور کنید که اگر در خاورمیانه اسرائیلی وجود نداشته باشد، چه اتفاقی برای آمریکا رخ میدهد؟
در صورت چنین وضعی در ابتدا جهان عرب و در سطح کلی جهان اسلام یکپارچگی کم پیشینهای را میابد.
در قدم دیگر، به دلیل نبود تنش و جنگ در خاور میانه، کارخانههای سلاح سازی آمریکایی، انگلیسی، یهودی، به دلیل از دست دادن بزرگترین خریداران خود، از کار میافتند؛ رخ دیگر ماجرا به کنترل گرفتن قیمت نفت توسط جهان اسلام است که بیشتر از نیمی از نفت دنیا را در اختیار دارند و آنگاه که دیگر نفت ارزان به غرب و مخصوصا آمریکا نرسد، سقوط دالر، سرعت و شیبی تندتر از سقوط بهمن را خواهد داشت؛ بله این است سرانگشتی از اهمیت اسرائیل برای آمریکا و پدرخوانده شیطانیت جهان، انگلیس.
پسا طوفان الاقصی
اسراییل صهیونیست در تلافی آبروریزی امنیتی خود روی به سنت و شیوه همیشگی خود که غیر نظامی کشی و مشخصا کودک کشی است، آورد؛ کودک کشی چه داستان آشنایی !
داستانی که ذهن را به ماجرای تولد و راه نجات حضرت موسی (ع) میکشاند.
پس از رحلت حضرت یوسف(ع)، ۴۰۰ سال یهودیان در مصر زندگی کردند تا منجی شان که موسی کلیم الله(ع) بود، متولد شد؛ بنا بر اسناد متعدد عده زیادی از همین یهودیان با خوی و خصلت طاغوتی فراعنه و حتی آمون پرستی آشنا شده و اعتقاد یافتند؛ یک نمونه آن سامری است که تورات، انجیل و قرآن هم به آن اشاره کرده اند؛ فرعون پس از اطلاع پیشگویانش مبنی بر تولد نوزادی که روزگاری تاج و تختش را نبود میکند، روی به کودک کشی آورد تا از خطری که پیشبینی شده بود در امان بماند اما غافل از این بود که این کودک کشی نمیتواند وعده الهی را تغییر دهد.
صهیونیسم به عنوان مکتبی که دارای آموزههای فرعونی و شرارتهای آمون پرستی است، کودک کشی فلسطینیان را راه حل اصلی برای جلوگیری از طغیان نسل آینده آنان میداند که تاج و تختش را از بین خواهد برد.
پس از طوفان الاقصی، اسرائیل به مناطق کاملا غیر نظامی همچون اماکن مسکونی و شفاخانه ها حملات هوایی و زمینی راه اندازی کرد؛ تا به این لحظه آمارهای رسمی میگویند بین ۱۰ تا ۱۵ هزار غیر نظامی به شهادت رسیده اند که اکثریت را کودکان و عده قلیل باقی مانده شهیدان را هم زنان تشکیل میدهند.
نوع حملات به گونه ای است که شفاخانهها بیشتر از دیگر مراکز صدمه یافته و به دلیل عدم اجازه اسرائیل برای دریافت تجهیزات، دارو و سوخت، تعطیل شدهاند؛ از جمله میتوان به شفاخانه های قدس، الاهلی و شفا اشاره کرد؛ آیا این وضعیت پیامش این نیست که باید و باید فلسطینیان کشته شوند و درمانی هم برای زخمیانشان وجود نداشته باشد؟
این فاجعه انسانی و نسل کشی آشکار رخ میدهد و جهان بشری مبهوت و متعجب از ادعای حقوق بشر غرب است؛ رسانهها و خبرنگاران اجاره شده توسط حاکمان غربی این روسیاهی و لکه بر دامن انسانیت را وارونه گزارش میکنند و منصفانشان هم سکوت اختیار کردهاند.
حالا در چنین حالتی چه باید کرد؟ آیا باید منتظر رای بازیها و وتو کردنها در شورای امنیت سازمان ملل بود یا ابراز تاسف و محکوم کردنهای آنتونیو گوترش را شنید؟ آیا در چنین حالتی میتوان اعتماد به برخی حاکمان عرب تکیه زده به غرب کرد یا اینکه تسامح و تساهل نشستهای سراسر لابی گری شوراهای همکاریها را پیشبینی کرد؟
در دنیایی که اسرائیلی هست و آمریکایی هست، باید زبان مشترک با خودشان داشت؛ اسرائیل و آمریکا برای هیچ کدام از جنایات و جنگهای خود از کسی اجازه نگرفتهاند و این است زبان اربابان جنگهای جهان؛ جهان اسلام را اگر بخواهیم چهرهای بزرگ از غزه و فلسطین تصور کنیم، برای نجات و امنیت خود هم باید ارتشی یک پارچه و آزموده شده در میدانهای نبرد را داشته باشد تا مقاومت لازم را انجام دهد.
مرگ بشر در غزه ثابت ساخته است که هیچگاه پاسخ بمباران و باروت، دیپلماسی نیست.
نظرات بسته شده است.