چرا شیوع ویروس کرونا در افغانستان کُند است؟

نزدیک به دو ماه از تثبیت اولین مورد کرونا در ولایت هرات و افغانستان می‌گذرد.

طبق نورم‌های بین‌المللی و آنچه در سایر کشورهای دنیا اتفاق افتاده در این مدت باید نزدیک به 20000 نفر در افغانستان به ویروس کرونا مبتلا می‌شدند.

اما آمار رسمی دولت افغانستان از تعداد مبتلایان تا اکنون زیر 600 نفر هستند.

گفته می‌شود که بدلیل کمبود امکانات تشخیصیه میزان واقعی بیشتر از 600 نفر است ولی واقعیت اینست که اگر این حرف منطقی را بپذیریم وحتی این رقم را چند برابر کنیم مثلا 10 برابر هم بکنیم بازهم 6000 نفر با 20000 نفر فاصله زیادی دارد.

تحقیق می‌دانی و چشم دید ما از آمار مرگ و میر در هرات هم نشان می‌دهد ولو تمام کسانی که در این روزها در هرات از دنیا می‌روند علتش ویروس کرونا باشد بلحاظ کمیت تعداد مرگ ومیرهای این دو ماه با ماه‌های گذشته تغییر قابل توجهی را نشان نمی‌دهد.

پس این مسئله که روند شیوع ویروس کرونا در افغانستان نسبت به سایر کشورها بسیار کند و آهسته است غیر قابل انکار می‌باشد.

اما سوالی که ممکن است ذهن مردم و دولت ما را مشغول کرده باشد تحلیل چرایی این قضیه است؟

یک تعداد به فرضیه‌هایی روی می‌آورند که مبنای علمی ندارد؛ همچون این حرف که با توجه به گسترش بیماری‌ها و وجود انواع بیماری‌ها و میکروب ها در افغانستان، نیروی دفاعی در وجود افغان‌ها قوی‌تر است و ویروس کرونا توان تهدید زیاد در برابر این مردم را ندارد.( اتفاقا چون بهداشت در کشور ما ضعیف است مردم ما آسیب پذیرتر می‌باشند وسطح مقاومت بدن‌شان عموما پایین‌تر است).

در این مطلب ما می‌خواهیم از این معما تا اندازه‌ای رمز گشایی کنیم:

واقعیت اینست که مشخصه اصلی و وجه تمایز اصلی این ویروس با سایر ویروس‌ها شدت سرایت آن می‌باشد.

و مهمترین راه جلوگیری از آن هم قرنطینه کردن افراد جامعه می‌باشد تا فاصله گذاری اجتماعی در بالاترین سطح ممکن تحقق پیدا کند.

در نتیجه هر اندازه که میزان تجمعات و نقاطی که محل تماس افراد به همدیگر را افزایش دهد، زیاد باشد، سرعت انتقال  وشیوع ویروس سریع‌تر می‌گردد.

لهذا تمام امکانات و ظرفیت‌های کشورهای پیشرفته که امکان تماس‌های انسان‌ها را به یکدیگر افزایش داده است امروز به عنوان یک چالش برای آنها بدل گردیده است.

فی‌المثل متروها، قطارها، هواپیماها، سیستم‌های حمل و نقل شهری و… که توانایی جابجایی هزاران و یا حتی میلیون‌ها انسان را در زمانی کوتاه دارند به عنوان بهترین بستر برای انتقال این ویروس به همدیگر محسوب می‌گردند.

تجمع صدها نفر درزندگی‌های آپارتمانی چندین طبقه‌ای و بالا و پایین رفتن‌ها از آسانسورهایی که با کلید مشترک و فضای تنفسی محدود اتفاق می‌افتد، خطرناک‌ترین وضعیت را برای انتقال سریع این ویروس مهیا می‌سازد.

وجود گردشگاه، پارک‌های بازی، فروشگاه‌های بزرگ و… که زمینه تجمع نزدیک و گسترده مردم را به همدیگر فراهم می‌سازد یا اماکن ورزشی که ده‌ها هزار نفر را در یک مکان منحیث تماشاگر گرد هم می‌آورد نیز از جمله مصادیق برای گسترش افسار گسیخته این ویروس محسوب می‌گردند.

پراکندگی جمعیت در اکثر کشورهای توسعه یافته شهری وفشرده است اما همه این ظرفیت‌ها و علی‌الظاهر امکانات خوب در کشوری مثل افغانستان وجود ندارد و پراکندگی جمعیت هم بجای شهری عمدتا بشکل روستایی و پراکنده می‌باشد.

حالا همان طوری که این امکانات و ظرفیت‌ها برای کشورهای پیشرفته به یک چالش بزرگ بدل گشته است، نبود آنها در افغانستان بعنوان مزیتی در جهت کُند کردن شیوع ویروس کرونا محسوب می‌گردد.

مراکز آموزشی، مکاتب و دانشگاه‌ها بدلیل نزدیکی و تماس بیش از حد نزدیک دانش آموزان و محصلین به هم، شاید مهمترین مکان برای شیوع ویروس‌های واگیردار از جمله کرونا باشند.

یکی از شانس‌های خوب مردم ما در افغانستان تعطیلی این مراکز در زمستان است که مصادف شده بود با شیوع این ویروس در جهان.

می‌بینیم که دلیل کُند بودن همه گیری این ویروس در افغانستان عوامل کاملا مشخص دارد و ربطی به طرح فرضیه‌های تخیلی ندارد.

حالا این سوال مطرح می‌شود که با این وصف ما نباید از شیوع افسار گسیخته این ویروس در افغانستان وحشت داشته باشیم؟  یا لازم به اتخاذ تدابیر وقایه‌ای نیست؟

جواب ما صددرصد منفی می‌باشد.

درست است که آنچه تاکنون ذکر گردید در مورد سرعت همه‌گیر بودن این ویروس در افعانستان امیدوار کننده بود اما با توجه به عدم وجود یک نظام صحی قوی در کشور، این ویروس در یک دامنه زمانی طولانی‌تر می‌تواند به سراغ تک تک ما بیاید.

در کشورهای پیشرفته به دلیل آنچه گفته شد شیوع این ویروس بشکل وحشتناکی در حال فراگیر شدن است اما بدلیل تطبیق برنامه‌های پیش‌گیرانه مثل قرنطینه عمومی و بسیج امکانات بهداشتی در این کشورها در یک بازه زمانی مشخص، امکان جمع و جور کردن اوضاع وجود دارد و احتمالا آنها با صرف هزینه‌های میلیاردی می‌توانند این بلا را با وجود خسارت‌های مالی و جانی پشت سر بگذارند اما در کشور ما ریشه کردن این اپیدمی احتمالا سال‌ها طول خواهد کشید.

من می‌خواهم برای درک بهتر موضوع پولیو را مثال بزنم؛ ویروس پولیو در زمانی بسیاری از ملت‌ها را تحت تاثیر خود قرار داده بود اما بعد از کشف واکسن پولیو امروز این مرض در اکثر مطلق کشورهای جهان ریشه کن شده است ولی افغانستان به رغم تطبیق گسترده این واکسن هنوز از جمله سه کشوری در جهان است که این ویروس کاملا ریشه کن نشده وهنوز تلفات می‌گیرد.

اگر کرونا در اکثر کشورها بعد از حدود 45 روز از تثبیت اولین مورد به نقطه اوج خود می‌رسد، این امکان وجود دارد که در کشوری مثل افغانستان به دلیل آنچه ذکرش رفت خیلی دیرتر مثلا بعداز 5 یا 6 ماه به نقطه اوج خودش برسد.

دانستن این موضوعات برای برنامه ریزان حکومتی بسیار مهم است.

وعدم توجه به آن می‌تواند آسیب‌های بسیار مهلک‌تر را در سایر حوزه‌های زندگی وارد بسازد.

شاید اگر ما متوجه این مسئله می‌شدیم نوع نگاه ما در مدیریت بحران متفاوت‌تر از سایر کشورها می‌بود.

شاید قرنطینه کردن انهم بشکل ناقص و مسخره‌ای که اکنون در هرات و کابل می‌بینیم در این مقطع زمانی را اعمال نمی‌کردیم که ثمره‌ای جز فروپاشی وضعیت اقتصادی مردم چیزی دیگر در پی ندارد.

این امکان وجود داشت و هنوز هم دارد که این کُند بودن شیوع ویروس را ما به فرصتی تبدیل بسازیم که با کمترین خسارت از این بحران عبور کنیم.

ما می‌توانیم قرنطینه ناقص وغیر قابل کارآمدی که فقط شاهرگ‌های اقتصادی را در کلان شهرهایی مثل کابل وهرات فلج کرده است را تبدیل می‌کردیم به محدود کردن و فاصله گذاری اجتماعی.

ما می‌توانیم بگذاریم مردم به کسب و کار خود ادامه بدهند؛ البته با افزایش آگاهی از یک طرف و اعمال قانون از طرف دیگر آنها را وادار کنیم که از تجمع بیش از 3 نفر آنهم با در نظر گرفتن فاصله حداقل یک و نیم متری پرهیز نمایند.

مکاتب را حتما در طول سال 1399 نمی‌توانیم فعال کنیم و باید این خسارت را برای حفظ سلامتی تحمل کنیم.

البته برای جبران این خسارت دولت می‌بایست مالیات‌های مکاتب خصوصی را حذف و برای معاش حداقلی معلمین مکاتب خصوصی نقش بگیرد.

دانشگاه‌ها به شرطی که امکان برگزاری صنوف درسی خود را در فضای آزاد وبا زدن ماسک و… را داشته باشند می‌توانند دایر نمایند یا در نهایت اگر دولت امکان حمایت مالی از دانشگاه‌های خصوصی را داشته باشد می‌توان از برگزاری دروس در دانشگاه‌ها هم حداقل برای یک سمستر چشم پوشی کرد.

 

اما اگر همین اکنون چرخه اقتصادی مردم ما به چرخش نباشد، چه انتظاری در مقابل مردم ما متصور خواهد بود؟

حکومت نشان داده است که از توان مالی و مدیریتی برای مقابله با این بحران عاجز است و این ناتوانی خود را به نوعی با بی‌توجهی دارد پوشش می‌دهد!

در حالیکه در اکثریت کشورهای جهان عالی‌ترین مقام‌های اجرایی کشور مثل ریاست جمهوری‌ها متصدی ستاد مبارزه با کرونا هستند و تقریبا روزانه در ارتباط با مدیریت اوضاع به ملت خود گزارش می‌دهند؛ در کشور ما دغدغه مسئولین عالی‌رتبه کشور هنوز رقابت‌های سیاسی و تقسیم چوکی‌های قدرت است و نهایتا وزیر صحت، وظیفه دارد هر روز بزرگترین کاری که از دستش می‌آید آمار ارقام مرگ ومیر و مبتلایان به کرونا را اعلام نماید.

در این وضعیت روز به روز بر تعداد کسانی که نمی‌توانند مایحتاج ضروری خانواده خود را تامین کنند افزوده خواهدشد و همین گرسنگی در کنار شیوع ویروس کرونا زمینه زمینگیر شدن وتلفات انسانی را چندین برابر می‌کند و از طرف دیگر آشوب‌های اجتماعی را محتمل‌تر می‌سازد.

دولت می‌تواند اعمال قرنطینه را برای زمان رسیدن نقطه اوج به تاخیر بیاندازد.

واگر در این مدت با کمک دستاوردهای کشورهای دیگر در امر مبارزه با این اپیدمی خوب عمل کند شاید موفق شود از رسیدن شیوع این اپیدمی به نقطه اوج کاملا جلوگیری نماید.

در حالیکه در آمریکا می‌بینیم به رغم اینکه بیش از هر کشور دیگری شیوع این ویروس همه گیر شده است بازهم ترامپ خواهان فعال شدن هرچه سریع‌تر بازارهای کسب وکار است؛ دولت ما نمی‌تواند با این اقتصاد ضعیف و با این فساد گسترده، در دایر کردن چرخه اقتصادی بی‌برنامه باشد.

این سخن که امکان دارد قرنطینه در هرات یا کابل و… چند ماه طول بکشد نشان از عدم درک درست از وضعیت اقتصادی ملت و عدم توان حکومت برای جبران خسارت‌های ناشی از آن است.

خبرهای مرتبط

نظرات بسته شده است.