ماموریت پایان نیافته جنگ نرم آمریکا در افغانستان

بیستم جون، به عنوان روز جهانی آوارگان شناخته می‌شود.

پدیده های مختلفی از جمله امنیت، حوادث طبیعی، مذهب و بحران اقتصادی از عوامل اصلی مهاجرت و آوارگی به حساب می‌آید.

در این بین افغانستان با تجربه حدودا چهار دهه جنگ، نقش برجسته ای در افزایش آمار مهاجر و پناهجویان در سطح جهان داشته است.

آمارهای متفاوتی از پناهجویان افغان در سراسر دنیا وجود دارد که از رقم ۳ میلیون تن آغاز و تا ۱۰ میلیون نفر ادامه دارد.

اگر میانگین این ارقام را در نظر بگیریم حدودا ۶ میلیون افغانستانی مهاجر در سطح جهان زندگی می‌کنند که تحت عوامل مختلفی کشور را ترک کرده اند؛ این عدد برای کشوری نسبتا کم جمعیت مانند افغانستان بزرگ است و به تعبیری حداقل یک ششم جمعیت این جامعه 35 میلیونی، تن به زندگی بیرون از سرزمین خود داده اند.

اما در این میان آمار فرار از کشور پس از سقوط حکومت اشرف غنی خیره کننده است.

در دم دستی ترین رقم می‌توان ادعا کرد که حدود ۲ میلیون تن از کشور مهاجرت کردند که بنا بر ادعای رسانه های ایرانی، یک میلیون و پنجصد هزار نفر، وارد ایران شدند.

مهاجرت اخیر که این رقم حدودا دو میلیونی را به وجود آورد، نسبتا تعجب آور میباشد و نمی‌توان عامل آن را در یکی از اصلی ترین فکت و نشانه های مهاجرت یافت.

در بخش بحران های طبیعی، مذهبی و بیکاری، وضعیت پس از روی کار آمدن امارت اسلامی افغانستان با وضع دوره اشرف غنی، هیچگونه تفاوتی را نداشته و چه بسا در برخی جاها تغییر رو به بهبود داشته است.

در عین حال جنگ یا امنیت که مهمترین عامل آوارگی های داخلی و خارجی است، در حکومت جدید رنگ و لعاب مطلوبی را یافته و در بسیاری از مناطق افغانستان که روزگاری یارای رفتن وجود نداشت، حالا همگی به آسودگی رفت و آمد دارند.

اما چه چیز جمعیت انبوه مهاجرت از افغانستان را پس از فرار اشرف غنی و پایان اشغال افغانستان از دست آمریکا فراهم آورد.

یکی از عمده ترین سیاست های آمریکا برای اشغال یک کشور، همراهی دستگاه رسانه ای غرب با توان نظامی است؛ از جنگ جهانی دوم به این طرف در هیچ جنگ آمریکا، شاهد این نبودیم که همراه با حضور اشغالگرایانه نظامی اش، رسانه چی هایش فعال نبوده باشند.

در جریان جنگ جهانی دوم، رسانه های آمریکایی و از آن مهمتر کارخانه غول پیکر فلم سازی این کشور که نامش هالیوود است، بر علیه آلمان نازی کمپاین وسیع و مرگباری را به راه انداخت که حاصل آن تولید صدها هزار خبر، تحلیل و گزارش توسط رسانه ها و هزاران فلم دارای جذابیت برای مخاطب در هالیوود بود؛ این کمپاین حتی تا پس از جنگ جهانی دوم و شکست مطلق هیتلر ادامه یافت.

مشابه این عملکرد را میتوان در دوره جنگ سرد و نبرد میان آمریکا و متحدان غربی اش و شوروی و متحدان شرقی اش میان سالهای 1947 تا 1991 دید.

این نبرد هیچگاه به رویارویی نظامی مستقیم میان دو ابرقدرت منجر نشد اما هالیوود و رسانه های غربی با تولیدات خود مهمات نبرد آمریکا بر علیه شوروی را در اختیار داشتند؛ وظیفه آنان این بود تا نگرش های منفی بر علیه شوروی را پابرجا نگه دارند و نگرش های مثبت را تغییر دهند.

در این دوره کار به جایی رسید که حتی در داخل جغرافیای اتحاد جماهیر شوروی مخالفانی جدی در برابر حزب حاکم کمونیستی شکل گرفت.

میتوان مشابه این نوع سیاست و نبرد را از آغاز قرن و هزاره جدید میلادی در برابر چین و جهان اسلام را هم مشاهده کرد؛ چین و شماری از کشورهای اسلامی که پس از شوروی رقیب اصلی آمریکا به شمار میرفتند، حالا هدف تیراندازی های جنگ نرم آمریکا بودند؛ در این دوره هالیوود و هزاران رسانه دیداری، شنیداری، چاپی، آنلاین و در این اواخر فضای مجازی اهداف خود را به رگبار میبستند و چه بسا با پیشرفت تکنالوژی ضربات آنان مرگبارتر هم عمل میکرد.

پس از اشغال افغانستان توسط آمریکا در سال 2001، نیروهای مخالف که قوای امارت اسلامی به شمار میرفتند، هدف اصلی نظامی و بیشتر از آن جنگ روانی بودند.

حداقل ترین تاثیر تولید میلیون ها خبر، گزارش، عکس و تحلیل در رسانه های غربی و هالیوود، مشروعیت بخشیدن به اشغال کشور توسط غرب بود.

این کمپاین بی توقف در افغانستانی که مردمش دارای کمترین سواد رسانه ای میباشند، جنگی نابرابر به شمار میرود.

توپخانه جنگ نرم آمریکا حتی تا پس از فرار این کشور از افغانستان هم خاموش نشد و حالا ماموریت این بود تا ترویج ناامیدی میان مردم رخ بدهد.

اگر مطالعه ای گذرا بر محتوای رسانه های غربی پس از خروج آمریکا از افغانستان شود، به دست میاید که عمدتا خبر از جنگ، فقر، خودکشی، ضعف زنان، بازداشت ها و… به گوش میرسد؛ حوادثی که در دوره اشرف غنی به مراتب وسیع تر از وضع حال به چشم میخورد.

نکته مهم اینجاست که قبل از فرار آمریکا از افغانستان، رسانه هایی همچون CNN، VOA و دیگر رسانه های موازی با آنان، از دستاورهای نظامی ناتو و آمریکا، رشد زنان، کمک های صورت گرفته از غرب به افغانستان و دیگر موارد مشابه، مواد و مطالب تهیه و منتشر میکردند.

در ماموریت جدید، هدف اصلی این است تا چهره ای سیاه و خشن از افغانستان پسا آمریکا به نمایش گذاشته شود تا فرار مفتضحانه و غیر مسئولانه این کشور در زیر لای های افکار عمومی پنهان شده و روزی حتی فراموش شود.

این سیاست و کمپاین دستگاه رسانه ای، امیدواری به آینده در میان مردم افغانستان را نشانه گرفته است؛ چیزی که مهاجرت و فرار از کشور را اولین گزینه برای یک افغانستانی قرار میدهد.

در موج اخیر مهاجرت از افغانستان مهمترین و اصلی ترین عامل جمعی، نا امیدی به آینده بود که حداقل دو میلیون تن را وادار به گریز از کشور ساخت؛ افرادی که نقشه راه ادامه زندگی شان را رسانه و فلم های غربی ترسیم کرده بودند.

این نقشه راه میگوید اگر کشوری بدون آمریکا باشد، امیدی به آینده وجود ندارد؛ چیزی که مردم داخل افغانستان حالا خلافش را میبینند.

خبرهای مرتبط

نظرات بسته شده است.